واقعا تا حالا به این فکر کردین که اگر مردم دانه های دلشان پیدا بود چه اتفاقی میوفتاد؟
میدونستید دیگه کسی نمیتونست سر کسی کلاه بزاره؟
میدونستید دوستت دارم ها همه واقعی بود ؟
میدونستید خیانت از چند قدمی معلوم بود؟
نظر شما چیه؟
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
دانلود ورژن Yahoo! Messenger 11.5.0.228 | 0 | 89 | admin |
بازی آنلاین و زیبای امپراطوری آنلاین | 0 | 138 | admin |
نحویه دریافت الماس از نظر سنجی روزانه امپراطوری های جاوید | 0 | 531 | admin |
اطلاعیه شماره ۲ درباره توزیع رایگان سبد کالا | 0 | 88 | admin |
شیوه توزیع سبد کالا اعلام شد | 0 | 86 | admin |
سایت یارانه کالا | 0 | 84 | admin |
آدرس سامانه اطلاع رسانی سبد کالا | 0 | 86 | admin |
دانلود کتاب گوسفندی که گرگ شد | 0 | 84 | admin |
ترینر بازی استرانگ هلد3 stronghold3_plus2_trainer | 0 | 124 | admin |
دانلود کرک تمام نسخه های دانلود منیجر Internet Download Manager | 0 | 217 | admin |
واقعا تا حالا به این فکر کردین که اگر مردم دانه های دلشان پیدا بود چه اتفاقی میوفتاد؟
میدونستید دیگه کسی نمیتونست سر کسی کلاه بزاره؟
میدونستید دوستت دارم ها همه واقعی بود ؟
میدونستید خیانت از چند قدمی معلوم بود؟
نظر شما چیه؟
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت :اقا سفره خالی می خرید !
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد
متوجه نامهای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای
به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور
نوشته شده بود : ........... بقیه ادامه مطلب
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگیام با حقوق نا چیز باز نشستگی
می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه
تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از
دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.
هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من
هستی به من كمك كن ...
كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان
داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری
روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...
همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال
بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این كه نامه دیگری
از آن پیرزن به اداره پست رسیدكه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !
همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:
خدای عزیزم. چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم . با لطف
تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم.
من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی ...
البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرف اداره پست آن را
برداشته اند ...!!!
زمانی که " پرندهء کوچکی به روی شانه ات نشست ... آن موقع فهمیدم " که چقدر از تو دور مانده ام .
تعداد صفحات : 4